استعارهء مفهومی در زبانشناسی شناختی _که در آن زبان هم محصول و هم وسیله تفکر است_ به درک یک حوزهء مفهومی بر پایهء حوزهء مفهومی دیگر میپردازد. کاربرد این آرایه در زبان روزمره و همچنین اشعار غناییسرایان مشرق و مغربزمین به حدی است که دیگر آرایهها را تحتالشعاع قرار داده است. بعد از انتشار نظریهء مفهومی استعاره (The conceptual theory of metaphor) توسط لیکاف و جانسون (Lakoff & Jhonson)، کتابها و مقالات بیشماری تألیف گردیده که در بسیاری از آنها تمرکز اصلی نویسندگان بر حوزههای مبداء مرتبط با یک یا چند حوزهء مقصد خاص میباشد. پژوهش حاضر با در پیش گرفتن رویهای متفاوت میکوشد تا بر اساس دیدگاه کوچش(Kovecses) محدودیتهای شناختی اِعمال شونده بر سه آرایهء استعاری استخدام (zeugma)، حسآمیزی(synaesthesia) و پادآمیزه (oxymoron) را تبیین نماید. مشاهده میگردد که هریک از سه آرایهء نامبرده تحت سیطرهء نوعی خاص از محدودیتهای شناختی قرار دارد. این پژوهش مبتنی بر روش تحلیلی آماری تصادفی و توصیف زبانشناختی میباشد که در آن دادهها برگرفته از منابع مختلف کتابخانهای میباشد.