پدیده مرگ در متون ادبی معاصر بازتاب گسترهدای دارد و میتوان گفت بزرگترین دلیل گرایش شاعران به سرودن پیرامون آن، جنگهای متعدّدی است که در اقصی نقاط دنیا به وقوع پیوسته و به تبع آن، انسانها همواره شاهد مرگ همنوعان خود بودهاند. شاعران به دلیل قریحهی حسّاس خود، بیش از دیگران اندوه مرگ را درک کرده و در باب آن سخنها راندهاند که از جملهی آنها باید از عبدالوهاب بیاتی (1926 – 1999م) شاعر عراقی یاد کرد که در اشعار خود، جایگاه ویژهای را به مرگ اختصاص داد و مقالهی حاضر تبیین و تحلیل آنها را هدف خود قرار داده است. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته، پس از اشاره به زندگی و آثار ادبی این شاعر، ابتدا دیدگاههای مختلف وی درباب مرگ آورده شده و در ادامه، نمود شعری این دیدگاهها، ذکر و تحلیل شده گرفته است. مهمترین دستاوردهای این پژوهش، آشکارسازی سه دیدگاه عبدالوهاب البّیاتی در زمینهی مرگ میباشد که ابتدا ناخشنودی از مرگ، سپس پذیرش این پدیده و درنهایت کشف فلسفهی حقیقی مرگ و درک ارتباط ناگسستنی آن با زندگی است.